GOLHA..............گلها

ساخت وبلاگ
رفت روزی زاهدی در آسیاب آسیابان را صدا زد با عتاب گفت دانی کیستم من گفت :نه گفت نشناسی مرا ای رو سیه این منم من زاهدی عالیمقام   در رکوع و درسجودم صبح وشام ذکر یا قدوس ویا سبوح من برده تا پیش ملایک روح من مستجاب الدعوه ام تنها وبس عزت مارا نداند هیچ کس هرچه خواهم از خدا آن میشود بانفیرم زنده بی جان میشود حال برخیز وبه خدمت کن شتاب گندم آوردم برای آسیاب زود این گندم درون دلو ریز تا بخواهم از خدا باشی عزیز آسیابت را کنم کاخی بلند برتو پوشانم لباسی از پرند صد غلام وصد کنیز خوبرو میکنم امشب برایت آرزو آسیابان گفت ای مردخدا   من کجا و آنچه میگویی کجا چون که عمری را به همت زیستم راغب یک کاخ و دربان نیستم درمرامم هرکسی را حرمتیست   آسیابم هم همیشه نوبتیست نوبتت چون شد کنم بار تو باز خواه مومن باش و خواهی بی نماز باز زاهد کرد فریاد و عتاب کاسیابت برسرت سازم خراب یک دعا گویم سقط گردد خرت بر زمین ریزد همه بار و برت آسیابان خنده زد ای مرد حق از چه بر بیهوده می ریزی عرق گر دعاهای تو می سازد مجاب با دعایی گندم خود را بساب    مولانا GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : golhao بازدید : 187 تاريخ : جمعه 21 آبان 1395 ساعت: 14:31

  در این خاک زرخیز ایران زمین  نبودند جز مردمی پاک دین همه دینشان مردی و داد بود وز آن کشور آزاد و آباد بود چو مهر و وفا بود خود کیششان  گنه بود آزار کس پیششان همه بنده ناب یزدان پاک  همه دل پر از مهر این آب و خاک پدر در پدر آریایی نژاد   ز پشت فریدون نیکو نهاد بزرگی به مردی و فرهنگ بود  گدایی در این بوم و بر ننگ بود کجا رفت آن دانش و هوش ما   که شد مهر میهن فراموش ما که انداخت آتش در این بوستان کز آن سوخت جان و دل دوستان چه کردیم کین گونه گشتیم خار  خرد را فکندیم این سان ز کار نبود این چنین کشور و دین ما   کجا رفت آیین دیرین ما به یزدان که این کشور آباد بو GOLHA..............گلها...
ما را در سایت GOLHA..............گلها دنبال می کنید

برچسب : فردوسی,فردوسی پور,فردوسی مشهد,فردوسی شاهنامه,فردوسی شعر,فردوسی پور ایتالیا,فردوسی دانشگاه,فردوسی پور مشهد,فردوسی شاعر, نویسنده : golhao بازدید : 217 تاريخ : پنجشنبه 6 آبان 1395 ساعت: 16:06